میخوام تو همین لحظه
هر چی که نداشتم و
آرزو نمیکنم بشین ببین تلاشم و
خارج از این حال و روز
میدونی تو سرم چیه
من میرسم به جلوییم مهم نی پشت سرم کیه
خالی شد
تو روزام لحظه ها
پر از نا امیدی سرم میترکید از سر صدا
میدیدم آخرین روز از زندگی نسل ما
هنوزم میبینم ولی میگم دیگه بسه ها؟
هر چی که میرم جلو تر میشنوم صدارو بهتر
قاضی زندگیمم میشم خودم آره چه بهتر
ازینکه اینجا واسادم
نمیرم یه میل عقب تر
دوربینم ثابت بار بعدی میگیرم ژست و خفن تر
این همه نوشتم با دلم که شد همه چی
بیخودی که این همه راه سخت و نچشید
میاد روی خوش حتی وقتی که قلمم چهره ی سیاهمو نکشید
این همه نوشتم با دلم که شد همه چی
بیخودی که این همه راه سخت و نچشید
میاد روی خوش حتی وقتی که قلمم چهره ی سیاهمو نکشید
این همه نوشتم با دلم همه چی
این همه نوشتم با دلم همه
دنیاتم میشه پر
از هر چی که نداری
اینام یه مشت شعاره ک بهش باور نداریم
فقط میگیم تو گوش همدیگه تا کم نیاریم
هنوزم معلوم نیست از کجا میخوایم سر دراریم
نور میزد از پنجره
صبح نشد حالیم اصلا
انگار این شب طولانی گرفت یه حالی ازم
بعد ازین رو به رو
یه دیده سرد میشد
یه روی ناخوشی با حرف بد دور میشد ازم
شدم یه شاعر حرف تکراریم میگم حتی
به شما نیازی نیست
به شما نیازی نیست
اگه میخواستی بازم دستمو بگیری باید دلت میخواست
ترحم نه
به التماس نیازی نیست
نه به التماس نیازی نیست
نه به التماس نیازی نیست
این همه نوشتم با دلم که شد همه چی
بیخودی که این همه راه سخت و نچشید
میاد روی خوش حتی وقتی که قلمم چهره ی سیاهمو نکشید
این همه نوشتم با دلم که شد همه چی
بیخودی که این همه راه سخت و نچشید
میاد روی خوش حتی وقتی که قلمم چهره ی سیاهمو نکشید
این همه نوشتم با دلم همه چی
این همه نوشتم با دلم همه چی