ببین چگونه شعر را خراب می کنی
که نیستی و نقشه را برآب می کنی
نمی کنی نگاه ِ من حتی به شعر هم
نمی کنی؟ ردیف را خراب می کنم
همین که دود می شوم تو باد می شوی
همین که هوش می شوم شراب می شوی
همین که نیستی و نیستم که می کنی
ازین به بعد قافیه خراب می کنم
به محض ِ رفتنت شعر را به بند می کشم
اگر نیامدی آنرا به گند می کشم
شبیه ِ مرغهای شکسته بال در جنون
به جای جیک جیک همش هه جیغ می کشم
غزل که می شوم ز غم قصیده ام نکن
ترانه می شوم برات خموشیده ام نکن
بیا و انتظارُ منثوی حوس نکن
همین دو بیت را بیا بی چاره ام نکن
بی چاره ام همین دوبیت را بیا و بگذار بیایم
آخ بیچاره ام، بی چاره ام نکن
که انتظار مثنوی را عاشقانه کشیده ام
این غزل را صبر طولانی نبود ها! هی فلانی
هی فلانی، این غزل را صبر طولانی
صبر طولانی این غزل را
هی نبودا
هی نه بودا! نه! نه بودا!
این غزل را صبر ِ طولانی ست هی فلانی
تو که بودا نبودی
عاشق نمی شوی که ببینی چه می کشم
هیچ وقت نقاش نبوده ام
ولی شاهکار می شود
هربار انتظار تورا می کشم
بیا و انتظار را مثنوی حوس نکن