نه رفتنم کسی رو میکشه نه موندن من آزاد
میکنه دلی رو که به رفتنم بال و پر داد
مثه مسافری دودل تو راهروهای قطار
که عکس جهت میدوه تاانتها بی گدار
بی اعتنا به مسافرای _کنار پنجره بابوی تندسیگار شبیه منور، بابغضی آسمونخراش
که دستی به ماه کشیدو سقوطی به اجبار
حزن آسمون، حرم خاک
کنایه به نیمرخ زخمیمه این حس پاک
باید بلندشم، نبازم
نشیبوفرازاین ریلهارو مینوازم
سمفونیه آخرم رو تیکه تیکه
به مرگم روندادمو نمیدم، حتی پشت میله
نشسته انتظار،هه
پرچم سفیدو برد باد و اون زهی خیال باطل
برگشتم بارها ازتقدیرش،تعبیرش اشتباهه
دعای مادرم،بوده پشتم مثل کوه
بااینکه سالها ازم بوده دور
من صدای انقلاب ذهنتم
کنارتم یه آدمم به فکرتم
عهد دارم باخودم که پلک من
دریچه ای شه روبه رهایی تو وعیدمن
بکش دست نیازتو،مردباش و چاره کن
که زنجیرهءآدمیت هرزرفت و پاره شد
به جنون رسیدانسان از شر حکمرانای لامصب
که اینچنین عقاب از شهر کلاغا به ناکجاهاپرزد
ما مرزها رو زيادی جدى گرفته بوديم
به دلخواه تعبير كرديم که شبیه رودیم
كجاى تاريخ، گلوله بى هدف نشسته تو پرِ پرنده؟
قانون رقم زد
پریدن جرم و پرِ پرواز آلت جرم و آسمون تا اطلاع ثانویه تعطیل و بیشه قرق نیش هرنوع خزنده
واین پیشهء هرتیشه که از ریشه بزنه ضربه به هر سروِ سبزِ سربه فلک
نه احتمال سقوط و نه اشتیاق پرواز
تو آشیونه حبس و بدون اینکه باشه درباز
پرواز، قانون پرنده هاست
تو درک کن بجای قانونیکه بازور، چفته رو پره پرنده
بشکن این مرزهای خیالو،بیخیال شوخ طبعیه سیاست
که چمبره زده رو نوک کوه و میکنه از اون دور، جنگل سبزو سیاحت
من صدای انقلاب ذهنتم
کنارتم یه آدمم به فکرتم
عهد دارم باخودم که پلک من
دریچه ای شه روبه رهایی تو وعیدمن
بکش دست نیازتو،مردباش و چاره کن
که زنجیرهءآدمیت هرزرفت و پاره شد
به جنون رسیدانسان از شر حکمرانای لامصب
که اینچنین عقاب از شهر کلاغا به ناکجاها پرزد
قربونیای هزاران حرف نگفته،سرپوش روحقیقت
تفهیم اتهام جرم نکرده، فقط دو چشم بصیرت
یه هابیل، یه قابیل، و کلاغی که رای قابیلوسریع زد
انقراض نسل هابیل
یک کلاغ شدچل کلاغ وکشته ها که ضعیفن
جنگ قدرتا براپول و زور وخون و گور، قلدراچه خبیثن!!!
با سیاست، اون سوی احتمال سقوط روخریدن
بی ابا،،، از خدا،،، از اینکه خونی بریزن
لکه لکه ننگ روی جنگهاشون کشیدن
آدما زندن، صرفا، برای دو هدف
اول، انقراض نسل و بعدم انهدام دهر
نقل این جهانم تموم میشه عاقبت بزودی...تو سه دقیقهء آخر
میبینی اونروزوکه بزور جون سلامت بدر نبُرد کسی با زَر...