سنگتو بنداز و دستاتو پشتت قایم کن
کی مانعِ کارت شد
تو که میگی حالت خوشه و همه چیت رو رواله
کسی نیست که بپادِت
راهتو خیلی راحت میری بدونِ مانع ، باشه
میگی اصلاً به من چه ، دنیا که همینه وضعش
پر از تجاوز و قتل و سربازای همیشه در حالِ حمله
حالا یا خوبی یا بدی زیاد و کمتر شه چی میشه فرقش
حله اونم از اون بالا نگاه میکنه به تو میخنده
حالا هر حرفی میخوای بزن ، هر حقی میخوای بخور
هرکاری میخوای بکن و بشین پا سیگارِ برگت
پسرتو نگاه کن و بزن با محبت یه لبخند بش
فعلا لذت ببر از این زندگیِ قشنگت
چون میشه برعکسش
از هر دستی بدی پس میگیری از همون دستت
بالاخره اینه رسمش ، واسه هرکسی که اینجا بود
پلید یا خوب از این یا اون فرار کن چون جوابتو میگیری دیر یا زود
دیر یا زود داره اگه طبقِ معمولت اینه که سوخت و سوزم
آره میدونی بحثِ کائناته
وقتی دوتا میزنی نمیمونه که بازی ساکت
جاذبه میکشونتت تو رو به سمتِ کارت
آدمِ عاقل آخه با گلایه میدی فازِ ناله
یا که ماله میکشی رو سوروسات و عشق و حالت
باشه تناقص تا کی؟
حرفِ حالِ خوبتو باور کنم یا کله ی خمارت
یه جوری بدامون دو دستن یه دسته فازه کلا" بد
یه دسته فازه دو رنگن که تکلیف نیست مشخص
نمیدونی فرقشو پای تصمیم میشی مردد
اگه همینو نادیده بگیری میبینی در حد مرگ کشنده است
فرض که اصلاً نداری تقصیری فرض که
توو این فضای شهری تحتِ تاثیری فرض که
هممون أ توو فیلترای سمی داریم رد میشیم
اینا نیست توجیه که تو پا یه تصمیمی
من جای تو باشم الکی نمیدم هی گیر
سیاه بازی در نمیارم تا باشم رو سفید
یکی بفرستم توو نقش یکی دیگه بره زیر
اَ گاوِ بغلی بدوشم تازه بزنم شیر
جاپای خودم توو راهِ نه آدمه دیگه ای
اینطوری فقط یه انتخاب برام میمونه رو میز
این سری بازی خودته نه سره کاری نه فیلم
اولین خشتی که بذاری میشه خشتِ آخری