شعر، تراژدیِ کلمه خالی کردن
من خالِ گوش دهنیم که میکشه عربده
یه جوونه که اَ دلِ سنگ میزنه بیرون بیاید
به این دروغِ شیرین بزنیم قهقهه هر روز
دلت اَ حلقومت دراد
یه جایی که واسه سقوط دلت پنجره نخواد
اگه أ من بپرسی میگم به هر دری بزن در میزنه
در میزائه در ، پشتِ هر در به در توو خیابون راه برو
استوار سر بالا سینه سپر
خیره شو توو صورتِ عوضیا بلند بخند
اَ چهار راه همیشگیت یه دستِ گل بگیر
از اولین بچه ای که التماس میکرد بخر
پرپرشون کن توو صورتِ روسپیا
پرپرشون کن بشکنه قلکِ پوچیات
واسه قایقی که میدادی به جوی آب توو بچگیت
سوارش بشیم یه کم در بکنیم خستگی
من یکی فارغم اَ شعارِ دیدن
یه شبح ام که رو آسفالت کشیده میشم
ذغالِ سوخته ی منقلِ این شهر
کشیده بودنم که الان کشیده میشم
من یکی فارغم اَ شعارِ دیدن
یه شبح ام که رو آسفالت کشیده میشم
ذغالِ سوخته ی منقلِ این شهر
کشیده بودنم که الان کشیده میشم